چتر هم دیگر به کارت نمی‌آید   2010-05-26 16:28:41

اینجا دارد باران می‌بارد. آب ازسر آبشار سرریز کرده‌است.انگاری زیر آبشار ایستاده‌ای. چتر هم دیگر به کارت نمی‌آید. هوا ‌اما ملایم‌است، پرنده‌ها هرکدام لابه‌لای شاخه‌ها پناه‌گرفته‌اند و سربزیربال باصدای سرود باران درخلسه‌ فرورفته‌اند. گلهای گلدانها تمام منافذشان را گشوده‌اند و نفس‌می‌کشند با تمام هستی‌شان وبوی باران حضور دارد، لابلای برگهای سبز،روی پرز گلبرگهای سفید و صورتی، زیر خاک گلدان و پشت شیشه‌ی پنجره‌ها. بوی باران آه. بوی رهایی است بوی باران، بوی سرگشتگی‌است، بوی عاشقی‌است و من به آفتابی که در کمین ابرهاست می‌اندیشم. به آفتابی که خواهدتابید. به آفتابی که تیغه‌های برنده‌اش را از پشت رنگین‌کمان به زندگی تابانده است، همیشه، و بازهم می تاباند.
اندکی صبر، ظفر نزدیک است.
به فارسی می شود:
کمی شکیب، پیروزی نزدیک است.


نوری


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات